ای که آسوده نمی خوابی

چون از فکر عذاب دادن من خوشحالی

بدان که من آسوده می خوابم

چون از فکر عذاب ندادن تو خوشحالم


نظرات 1 + ارسال نظر
بهمن چهارشنبه 18 تیر 1399 ساعت 00:56 http://www.life-bahman.blogsky.com

ساعت حدود یک بامداده و قبل از اینکه بخوابم ندائی بهم گفت سری به وبلاگ بزن.
سلاااااام بانوی بزرگوار
میدونی چقدر از دیدنت و از برگشتت خوشحال شدم؟
خدا میدونه اونقدر خوشحال شدم که گفتم حداقل حتی اگه درهم و برهم ولی بیام و سلامی عرض بکنم تا بعد...
سهیلا بانوی عزیز و گرامی.
خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه بازهم شما رو حتی بصورت مجازی هم که شده میبینم.
امیدوارم هر جا که هستید و در هر شرایطی، سلامتی و تندرستی خودتان و همه ی عزیزانتان برقرار باشه و دلتون شاد و لبتون خندان و در پناه حضرت حق زندگی خوب و آرومی را سپری کنید...
تا بعد شما را به خدای بزرگ و مهربان میسپارم.

سلام بهمن خان خیلی عزیز
از محبت شما همیشه سرشارم
امیدوارم سلامت و برقرار باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.