چترهای خیالی

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] جمعه 6 آذر 1394 18:30
    دلم گم کرده راهش را و چشمانم نگاهش را شبیه آسمانی که شبی گم کرده ماهش را
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 1 آذر 1394 13:41
    پاییز، بهار، زمستان... فرقی نمی کند همه ی فصل ها سبزند وقتی تو باشی
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 آبان 1394 12:24
    دنیا می میرد وقتی تو در دنیا نباشی "دخترم"
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 24 آبان 1394 15:35
    دلم دریا می خواهد مرا به آغوش چشم هایت د عوت می کنی؟ در اشتیاق چشم هایت همیشه به آسمان نگاه می کنم حاصل ضرب دریا و آسمان می شود چشم های تو "پسرم"
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 19 آبان 1394 13:02
    می بوسمت و دریا طوفانی می شود من، بی تو ساحلی غبارآلودم "پسرم"
  • [ بدون عنوان ] جمعه 15 آبان 1394 18:45
    از معجزات خدا تولد تو بود که مرا پیر کرد و تو را جوان در من تمام روزهای سال به دنیا می آیی مگر کجای تقویم قلبم؟ نفس می کشی گاهی تو را می بینم مثل ماهی قرمزها که گاهی خواب دریا را می بینند "به پسرم که دیشب تولد 27 سالگی اش را دیدم"
  • [ بدون عنوان ] جمعه 15 آبان 1394 17:36
    هر صبح به چشم هایت نگاه می کنم و آسمانی که در آن جاری ست تو می دانی؟ که ابرهایت همیشه باران زاست؟ دریا را عاصی کرده است چشم هایت به خدا که آخر تمام می کنی آبها را "پسرم"
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 13 آبان 1394 23:00
    از نگاه تو آسمان آبی می شود موج چشم هایت را به دریا می سپارم "پسرم"
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 10 آبان 1394 12:22
    خوشبختی بارانی ست که بین بهار و پاییز می بارد گل سرخ هم از آسمان ببارد پاییز بهار نمی شود
  • [ بدون عنوان ] شنبه 9 آبان 1394 12:46
    می خواهم به جنوبی ترین حسی که از گرمای نگاه تو داشته ام فکر کنم، به شمالی ترین دقیقه ی بوسه هایت، بی خیال اشک هایی که از شرجی باران بر شانه هایت ریخته ام یا شنبه هایی که به انتظار دیدن دوباره ات چشمهایم را به هجاهای شعر دوخته ام ببین چقدر بوی شعر گرفته ام,چند بار مریم های خاطراتت را شمرده ام و چقدر انتظار پشت سطر سطر...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 9 آبان 1394 12:43
    می خواهم به جنوبی ترین حسی که از گرمای نگاه تو داشته ام فکر کنم، به شمالی ترین دقیقه ی بوسه هایت بی خیال اشک هایی که از شرجی باران بر شانه هایت ریخته ام یا شنبه هایی که به انتظار دیدن دوباره ات چشمهایم را به هجاهای شعر دوخته ام ببین چقدر بوی شعر گرفته ام,چند بار مریم های خاطراتت را شمرده ام و چقدر انتظار پشت سطر سطر...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 7 آبان 1394 14:08
    اشکهایی که از چشم های من می ریزد بی شباهت به باران نیست و باران یعنی تو و پنج شنبه های تقویمی که پر از خاطره های خیس است و نمی دانم تا کدامین روز می خواهد مرا به دیدن باران های نیامده از سالهای نیامده ببرد سالهایی که آسمان دیگر آبی نیست و دریایی که دیگر طعم عشق نمی دهد و آرزوهایی که دیگر نه با آسمان کنار می آید نه با...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 آبان 1394 21:31
    نکند پاییز تو را آورده است تا بهار را ببرد اگر نمی آمدی پاییزهایم بی ماه می ماند ماه من می مانی تمام پاییزها؟
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 مهر 1394 13:10
    دوست داشتن ات به باران می ماند به قلبم که می رسد خیس می شود
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 مهر 1394 09:32
    رویاهایم را پاییز رنگ کرده است و هر برگی که از درخت می ریزد یک خیال سبز است تمام شهر را قدم می زنم پاییزی که می ریزد همین بهاری ست که می بینم
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 26 مهر 1394 23:54
    من و گل های مریم جانمان یکی ست من برای تو می میرم مریم ها برای خورشید
  • [ بدون عنوان ] جمعه 24 مهر 1394 18:55
    شعر زبان دوم من است هزار کلمه با من بگو از زبان دلم
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 19 مهر 1394 10:16
    از بس که عاشق نقاشی بودم خدا تو را برایم نقاشی کرد تصویری از دریا "پسرم"
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 16 مهر 1394 20:27
    بر پنج شنبه هایم همیشه باران می بارد باران پنج شنبه ها را تو پاک میکنی از روی گونه هایم "پدرم"
  • [ بدون عنوان ] جمعه 10 مهر 1394 21:17
    چنان دوست دارمت که پاییز مهر را و آنچنان عاشق ات هستم که آسمان باران را دورت بگردم مثل زمین که خورشید را
  • [ بدون عنوان ] جمعه 10 مهر 1394 09:37
    پاییز را اگر صدا بزنی بهار می رسد پرستوی من امروز روز توست پاییز و اینهمه زیبایی؟ مگر می شود فرشته ی من بهار آمده در پاییز "برای مهرسای عزیزم"
  • په نام آن باران که فرصت پاییز شد پنج‌شنبه 9 مهر 1394 09:07
    پاییز بی تو چگونه تمام میشود وقتی یادت برود هر روز بگویی دوستت دارم من برای گل هایت لیوانی آب گذاشته ام این بار اول پاییز بگو دوستم داری حیف است پاییز برود نگفته باشی من و تو عشق را در پاییز پیدا کردیم همان شب که گل های سرخ را زیر باران آب دادیم "برای او که متولد ماه مهر است"
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 8 مهر 1394 10:29
    پنجره را باز می کنم درخت همسایه شکوفه نداده است مگر این روزها بهار نیست؟ می نویسم مهر و از پنجره ی پاییز به واژه ها نگاه میکنم تا این باران مرا به تو برساند هوای شعرهایم بهاری شده است "همسرم"
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 7 مهر 1394 19:24
    رد پای یاس ها را که می گیرم درعطر مهر تو رها می شود پنجره ی خانه ی تو رو به کدام کوچه باز شده است؟
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 7 مهر 1394 00:43
    دست در دست مهر کوچه های پاییز را قدم می زنیم ترسم از این است خیس شوی از اینهمه باران
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 6 مهر 1394 11:17
    پاییز از مهر چشم هایت هر شب باران می شمارد بیچاره بهار که قرار است بیاید برای آمدن تو هیچ بهاری لازم نبود تا به خودم آمدم میان اینهمه پاییز تنها تو بهار من شدی تا مهر تمام نشود زیر چتر این پاییز باران بند نمی آید "همسرم"
  • [ بدون عنوان ] شنبه 4 مهر 1394 19:03
    دچار پاییز می شوم وقتی مهر در قلب توست و تو در قلب منی "همسرم"
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 مهر 1394 00:50
    به آسمان فرصت باران بده خدایا فقط تو را دارم
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 2 مهر 1394 16:56
    می توانستم تو را با دوستت دارم نرنجانم ولی... در تکاپوی قفس با مرغِ دل من باختم ساعتی زنگی نزد وقتِ پشیمانی که شد هیچ کس، شب، چشمِ گُل را خوبِ خوبِ از بر نکرد... صبح، نامِ اشک را، شبنم گذاشت مردمِ شهر، به سجادهِ احساس ،خیانت کردند من، به آهنگِ دلم رقصیدم و صبورانه، نگاهت کردم تو کجایِ شب تنهایی من، ماه شدی؟؟؟ هیچ...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 1 مهر 1394 07:01
    به حال من چه فرق می کند بهار باشد یا پاییز چشم های تو همیشه سبز است "همسرم" Farkı yok Bahar olsun Ya sonbahar Gozlerini her zaman yeşil "Kocam"