جمعه است

ولی بگذار 

برایت از پنچ شنبه ای بگویم

که تا همیشه جمعه شد

«پدرم»

همیشه همین است 

می روند

که بمانند

«پدرم«

پس از تابستان دستهای تو

پاییز نام چشم های من است

بارانی آفتابی

من هر روز به تو فکر می کنم 
تو هر شب به خواب من می آیی
روز و شب نمی شناسد
دوست داشتن تو

هیچ پاییزی را به یاد ندارم

جز آن پاییز

که بارانش تو بودی