گفتم بمان

نرو 

ماندی 

اما یک مشت خاطره

«پدرم«

تو رفته ای و
من مانده ام
و تمام خاطراتت را
با خیالت قدم زده ام
«پدرم»

گفتم بمان

در چشم های من

رفتی

ماندی 

در خوابهای من

«پدرم«

آن صبح پنج شنبه

همه ساعت ها خوابیدند 

وقتی تو

برای همیشه خوابیدی

«پدرم»

دلم تنهاست پدر 

صدایت کجاست

که صدایم بزند

«پدرم»