چترهای خیالی
چترهای خیالی

چترهای خیالی

تو از خودت دور نیستی

نمی دانی دوری⁦ از تو

چه ناخوش می کند

احوال را

من اکنون

پر از پاییزم

پر از باران

تو کجایی

که قول دادی

قدم بزنیم

«پدرم»

پدر مرا برده ای از من 

نمی روی هرگز از یادم

نمی روی هرگز از من

گفتم بمان

نرو 

ماندی 

اما یک مشت خاطره

«پدرم«

تو رفته ای و
من مانده ام
و تمام خاطراتت را
با خیالت قدم زده ام
«پدرم»