چترهای خیالی
چترهای خیالی

چترهای خیالی

پاییز را اگر صدا بزنی

بهار می رسد

پرستوی من امروز روز توست


پاییز و اینهمه زیبایی؟

مگر می شود فرشته ی من

بهار آمده در پاییز


"برای مهرسای عزیزم"


په نام آن باران که فرصت پاییز شد

پاییز بی تو چگونه تمام میشود

 وقتی یادت برود هر روز بگویی دوستت دارم

 من برای گل هایت لیوانی آب گذاشته ام


این بار 

اول پاییز بگو دوستم داری

 حیف است پاییز برود نگفته باشی


من و تو

عشق را در پاییز پیدا کردیم

همان شب

که گل های سرخ را

زیر باران آب دادیم


"برای او که متولد ماه مهر است"

پنجره را باز می کنم 

درخت همسایه شکوفه نداده است 

مگر این روزها بهار نیست؟


می نویسم مهر

و از پنجره ی پاییز به واژه ها نگاه میکنم

تا  این باران مرا به تو برساند

هوای شعرهایم بهاری شده است


"همسرم"

رد پای یاس ها را که می گیرم

درعطر مهر تو رها می شود

پنجره ی خانه ی تو

 رو به کدام کوچه باز شده است؟

دست در دست مهر

کوچه های پاییز را قدم می زنیم

ترسم از این است

خیس شوی از اینهمه باران