چترهای خیالی
چترهای خیالی

چترهای خیالی

من تو را

و گل را

و شعر را دوست دارم

حالا تو بگو مرا

بدون شعر و گل دوست داری?

گریه هات باران

خنده هات خورشید

آذر دم دمی مزاجی تو

اگر می دانستم 

آذر آنقدر دوست داشتنی ست

در پاییز عاشق میشدم

و هر کس از من می پرسید

عشق چه رنگی ست 

می گفتم

نارنجی زرد سرخ

چقدر من که در یک پاییز

به انتظار تو که چقدر بهاری نشسته ام

درون هر پاییز

بهاری نشسته است با دسته گلی

آرزو می کنم آن اتفاق قشنگ

برای آن آدم قشنگ

 که قلب قشنگی دارد رخ بدهد

من  آدم های مهربان را

آدم های قشنگ می نامم

 و دلم روشن است 

آن روز قشنگ

برای آن آدم قشنگ نزدیک است.